چه خبرا ؟


والا چه عرض کنم که سرمون حسابی شلوغه .

از یه طرف مامان بزرگ آقا ایلیا از مکه اومده بود که یه هفته مشغول بویم بعدش هم که کارهای بابایی اجازه نمیده آپ کنه تازه این هفته گذشته هم که همش ماموریت بودیم البته براش دو دست لباس خریدم .

این روزها هم  درگیر  انتقال شرکتیم . خلاصه یه ده دقیقه هم که میخوایم بعد از ناهار چشمامونو استراحت بدیم باید با عالیجناب کشتی بگیریم و ...

فعلا عکس ندارم تا چند تا معرکه ازش بگیرم و بذارم .

ایلیا دیگه میتونه راحت از چیزی بگیره و وایسه تازه بعضی چیزا هم میگه مثل ماما و بابا و من و دده و ... خیلی هم لوس شده . از سر کار که میرم خونه قبل از درآوردن لباس باید با آقا بازی کنم و یه جوری سرشو گرم کنم بعد لباس دربیارم . موقع نماز هم که باید مهرم تویه دستم باشه و اگرنه با سرعت ۱۰۰۰ تا میپره و مهر رو به دندون میگیره و فرار  !

دیشب هم شدیم اسباب بازی آقا و با شکم ۷ تیکه بابایی بازی میکرد ! ناز کردن هم بلد شده البته وقتی خیلی احساساتی میشه لری ناز میکنه یعنی چالاپ چولوپ میزنه که حالت جا بیاد .

بالاخره ایلیاست دیگه !!!۱

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد